The Day Before Love Came To Town
نات بعضی روزها با «خودش» میرود بیرون. میروند جایی مینشینند، سیگار میکشند و قهوه میخورند، یا آبجو بدون الکل. بعد نات حرف میزند و خودش گوش میکند.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
بعدها نات کشف کرد آن یارو، خود ِ خودش هم نیست، بیشتر یک جور شیشهی نادیدنی است. از اینها که نمیبینیمشان و محکم میخوریم بهشان. فکر کرد خودش یک جوری است که آدم هیچی ازش نمیداند. نمیگذارد آدم چیزی ازش بفهمد. نه، نه این که نمیگذارد، در حالت عادی زندگی میکند و آدم چیزی ازش نمیفهمد. مدلش این طوری است.
خودش دوست نداشت شیشه باشد.
خودش دوست نداشت شیشهی نادیدنی باشد.
خودش دوست ندارد شیشه باشد.
نات؟ همون knot یا not یا شایدم nut کدومش؟ منو یاده سامی بکت میندازه ...!
مهدی جان من عادت دارم تو وبلاگ اکثرا اينجوری مينويسم ميدونم هم که از نظر نوشتاری و قواعد اشتباه اما خب اينم عادت شده واسم ...!
میدونی اونقدر که راحت مینویسی نمیشه راحت خوند. اما میشه فهمید دنیایِ جمع و جور کوچیکی درست کردی که خیلی ماجراها داره.
چرا فکر می کنی و فکر می کنن!هر چی گنگ تر بنويسی روشن فکر تری؟؟کاش می شد اين قائده ی غلط از ميون ماها بره بيرون.حاضرم قسم بخورم نه تنها ۹۰ درصد اونهايی که می يان پست های تورو می خونن چيزی سر در نمی يارن بلکه خودت هم از نوشته هات بيش تر وقتا چيز خاصی نمی فهمی!این کامنت ها نه بر حسب فهم و نظره که بیشتر بر حسب ایجاب وظیفست .تو روشن فکری! آقای روشن فکر يه کم فکر کن من چی گفتم!
مرسی آقا يا خانم تابو-شکن. شما که اينقدر تابوشکن هستی، و روشنفکر هم نيستی، کاش يه آدرسی چيزی از خودت میذاشتی که يه کم بيشتر گپ میزديم راجع به اين موضوع. به هر حال مرسی (از نقدت).
... و رندگی ادامه دارد . ها ها ( نمی دانم چرا اين را نوشتم ) ... نوشته ات ال . اس . دی دار بود ... بدک نبود حقيقتا .
آن لغت پايينی رندگی نيست... زندگی است .
خب انگار تقصیر من بود! میخوام از این نوشتهات حرف بزنم: خیلی از ما شده با خودمون حرف بزنیم و ربطی هم به روشنفکریمون نداره. یه آدمی با خودش حرف می زنه دائم انگار داره تازه خودشو میشناسه. بعد که زیادتر خودشو میشناسه میشه خودش و این خودش دیگه چیزی نداره و شفافِ میفهمی که؟ وقتی آدم هر روز یه شیشه رو نگاه میکنه دیگه منظرهی پشتاش رو میبینه و براش دیگه اون شیشههه مهم نیس. میخوام بگم خیلی نوشتهات سهل و ممنتنع بود و ... گنگ نبود. فکر هم نکنم کسی بتونه از طرف من ِ کامنتگذار بگه که برای <ایجاب>وظیفه کامنت میذارم. روشنفکری هم فحش نیست. خوشحال باش و خوشحالتر که روشنفکری